آستین ها را بالا زد تا برای خواستگاری از برادرش خودش را آماده کند.
آستین ها را بالا زد چون فهمید کسی برایش کاری انجام نمی دهد و باید خودش آستین هایش را بالا بزند و کارش را انجام بدهد.
حتما فکر کردید میخواهم داستان بگویم نه داستان کسی نیست اما میخواهم داستان اصطلاحات را بگویم . با توجه به جمله های بالا که اصطلاح هستند همین اصطلاحات از تصورات ما از جهان شکل گرفتند یعنی تصورات و افکار ما از جهان به شیوه استعاری است و همین شیوه استعاری است که تفکر ما را می سازد و باعث بیان کردن ما و استفاده کردن از آنها می شود . به بیان دیگر تصورات استعاری ما از جهان، باعث شکل گرفتن تعبیرهای استعاری زیادی در زبان می شود که در آن ها چند کلمه که بیانگر تصورات اصلی ما هستند در یک تعبیر استعاری با معنای مجازی به کار می روند که خود این تصورات میتواند به صورت تشبیه، استعاره، اصطلاح و ضرب المثل در زبان روزمره رواج پیدا کند. در واقع این شیوه تفکر استعاری به ما امکان می دهد تا تجربه های خود را دسته بندی کنیم و به شیوه استعاری بیان کنیم
به طور مثال:
همین آستین ها را بالا زد بر اساس فرهنگ در کشور ما و با توجه به شرایط بومی و فرهنگی کشور و از تصورات ذهنی مردم در چند موقعیت رواج پیدا کرده و به کار برده می شود اما آیا این جمله را یک فرد که از کشور دیگری باشد در فرهنگ و زبان خودش دارد یا استفاده می کند به طور حتم نه چون تمام تعبیر های اصطلاحی مربوط به هر کشور با توجه به فرهنگ آن کشور و مردم آن شکل می گیرد و به کار می رود و گاهی می تواند این تعبیر ها با زبان دیگر نزدیک و برابری کند و گاهی هم نه به مثال بعدی توجه کنید
تصور یا مفهوم ذهنی زمان در زبان انگلیسی برابر با پول به آن نگاه شده و در این چهارچوب استعاری تعبیرهای استعاری مختلفی در زبان رواج پیدا کرده است.
Time is money
وقت طلاست
You are wasting my time
تو داری وقت منو تلف میکنی
This gadget will save you horse.
این ابزار در وقت تو صرفه جویی میکنه
I don’t have the time to give you.
من وقتی ندارم که به تو اختصاص بدهم
How do you spend your time these days?
این روزها اوقات خود را چگونه سپری می کنید؟
That flat tire cost me an hour.
این پنچری یک ساعت وقت مرا گرفت.
I have invested a lot of time in her.
من زمان زیادی را صرف او کرده ام.
I don’t have enough time to spare for that.
من اینقدر وقت ندارم که به این موضوع اختصاص دهم.
You are running out of time.
وقتت داره به پایان میرسه.
Put aside some time for ping pong.
شما باید وقتتان را تنظیم کنید.
Is that worth your while?
انجام دادن این کار به صرفه است؟
Do you have much time left?
آیا زمان زیادی باقی مانده است؟ ( هنوز خیلی مانده است؟)
He is living on borrowed time.
اون داره عمر دوباره میکنه
You don’t use your time profitably.
چرا از وقتت مفیدتر و بهینه تر استفاده نمی کنی؟
I lost a lot of time when I got sick.
زمانی که بیمار شدم زمان زیادی را از دست دادم.
Thank you for your time.
از وقتی که به من اختصاص دادید متشکرم.
در تمام مثال های مربوط به زمان که گفته شده نوعی تعبیر استعاری از زمان آمده که در آن زمان یک پدیده ارزشمند برابر با پول تلقی شده است و تمام جمله های بالا از مفهوم زمان بر پایه تصور ذهنی مشخص نوعی تعبیر استعاری شده است . این تعبیرهای اصطلاحی از زمان نماینده نگرش انگلیسی زبان ها از پدیده زمان است که ممکن است به تصور ذهنی و تعبیرهای استعاری از زمان در زبان دیگر کاملا مشابه یا هم پوشانی کامل را نداشته باشد و زمانی که این تعبیر های استعاری به فرهنگ وابسته بوده و بر پایه خصوصیت بومی یا نگرش متفاوتی ساخته شده باشد ترجمه آنها به زبان مقصد به آسانی امکان پذیر نیست و لازم است برابر گزینی مناسب انجام شود.
2 پاسخ