کاربرد صورت ( املای کلمه) و معنای کلمه در ترجمه
۱٫ کلمه به عنوان واحد معنادار زبان
چرا مترجم باید از ترجمه کلمه به کلمه بپرهیزد؟
در زبان ، هر کلمه به عنوان یک واحد معنادار است که دارای یک فرم یا همان شکل و املای کلمه است و یک ساخت معنایی یا معنای کلمه است. صورت و معنای کلمه دو روی یک سکه هستند و از یکدیگر قابل جدا شدن نیستند و گاهی تصور بر این است که برای هر صورت یا فرم تنها یک معنا وجود دارد یا هر معنایی با یک نوع صورت یا فرم بیان می شود. شاید زمانی که بشر سخن گفتن را آغاز کرد رابطه بین فرم کلمه و معنای کلمه به صورت ساده و یک به یک بود و برای بیان هر معنایی یک کلمه به کار می رفت و هر کلمه دارای یک معنا بود اما این نوع رابطه بین صورت و معنای کلمه ساده ترین شکل آن است اگر چنین رابطه ی ساده ای بین کلمه و معنا در همه زبان ها وجود داشت کار ترجمه از یک زبان به زبان دیگر چندان مشکل نبود.
۲٫ یک صورت و چند معنا
در هیچ زبان بشری رابطه ی یک به یک بین کلمه و معنای کلمه یکسان و ثابت و پایدار نمی ماند و با گذشت زمان رابطه ی بین کلمه و معنای کلمه پیچیده تر و گسترده تر می شود. و نتیجه این تغییرات این است که کلمه ها به کلمه های معناداری تبدیل می شوند که نقش های مختلفی دارند و به همین دلیلی هر مترجم هنگام روبه رو شدن با کلمه در کار ترجمه نخستین نکته ای که باید در نظر داشته باشد این است که هر کلمه در آن چه نقشی دارد و چه عواملی در معنای آن تاثیر دارد؟
به طور مثال کلمه مدیریت و کاربرد این کلمه در مدیریت بانک، مدیر مدرسه، مدیر دانشگاه همه در فارسی به یک معنا است و کلمه مدیر برای تمام این موارد استفاده می شود اما در زبان انگلیسی به این صورت نیست یعنی کلمه manager برای مدیریت بانک استفاده می شود و برای مدیریت مدرسه principle استفاده می شود و نوع کلمه مدیریت با توجه به جایگاه و موقعیت متفاوت است
برای مثال به کلمه table در انگلیسی دقت کنید در نگاه اول معنای این کلمه میز است و این معادل را می توان در فارسی برای آن در نظر گرفت ولی اگر کلمه table را در بافت و موقعیت های زیر در نظر بگیریم ترجمه و معنی آن طور دیگری خواهد شد.
There is a book on the table
There is a table in the book
There is a table of contents at the front page of this dictionary
The bill was put on the table
The businessmen offered him 5000 dollars under the table to vote against the bill
با نگاه دقیق تر به مفهوم کلمه table در جمله های بالا چند نکته روشن می شود.
۱٫ این کلمه دارای یک معنا نیست بلکه در هر یک از ۵ جمله به معنا و مفهوم خاصی به کار رفته و فقط در جمله شماره ۱ به معنی میز است.
۲٫ پس از آن چیزی که هویت و معنای کلمه table را به عنوان یک صورت معنادار مشخص می کند موقعیت و بافتی است که کلمه در آن به کار رفته و در نتیجه موضوعی که درباره آن سخن گفته شده است
برای مثال در جمله های بالا به کمک بافت و موضوع سخن برای کلمه table معناهای زیر را می توان پیشنهاد کرد:
۱٫ میز table
۲٫ جدول table
۳٫ فهرست ( مطالب ) table of contents
۴٫ از دستور خارج کردن put on the table
۵٫ رشوه، زیر میزی under the table
اما در مثال های بالا یک تفاوت عمده وجود دارد در جمله های اول و دوم همان طور که بافت جمله و موضوع برای پیدا کردن معنای table به ما کمک می کند اما خود کلمه تا حدی استقلال معنایی خودش را حفظ کرده اما در سه مثال بعدی معنای کلمه table همراه با کلمه های دیگری که قبل یا بعد از آن آمده مشخص می شود و معنا و مفهوم واقعی کلمه table رابطه مستقیمی ندارد بلکه به طور ضمنی به مفهوم آن مربوط است به همین دلیل در ترجمه آنها به فارسی از کلمه میز خبری نیست و در هر مورد بر حسب موضوع و ترکیب آن جمله معادل آن در فارسی انتخاب شده است.
علاوه بر اینکه از کلمه table در جملات بالا استفاده شده است از کلمه table همراه با کلمات دیگر ترکیب و کلمه های مرکب دیگری هم ساخته می شود. مثال:
رومیزی tablecloth
چراغ رومیزی table lamp
قاشق غذاخوری table spoon
ظروف غذاخوری tableware
فلات tableland
کارد غذاخوری table-knife
نمک طعام table salt
تنیس روی میز، پینگ پنگ table tennis
برنامه time table
اما همان طور که ترکیب های بالا کلمه table بخشی از معنای کلمه مرکب را تشکیل می دهد و table در جملات غیر از شماره اول و دوم انتقال معنایی ندارد
از تمام این مثال ها می توان این طور نتیجه گرفت که اگر کلمه را به عنوان یک واحد معنادار در نظر بگیریم تا حدی انتقال معنایی دارد اما به عنوان یک کلمه ای که همیشه یک معنا بدهد باقی نمی ماند و به مرور زمان کلمه به کلمه ای تبدیل می شود که کاربرد های معنایی مختلفی دارد آنچه که معنای کلمات را تعیین می کند نقش شکل املای کلمه نیست بلکه عوامل مختلفی در هویت معنای کلمه دخالت دارند:
بافت سخن، موقعیت، و موضوع سخن را می توان از عوامل مهم دانست.
به همین دلیل مترجم در برخورد اول با کلمه ها نباید مبنای ترجمه خود را بر ترجمه لفظ به لفظ یا کلمه به کلمه قرار دهد.
۳٫ چند صورت و یک معنا
گاهی کلمات از لحاظ معنایی با هم شباهت دارند و به عنوان مترادف به کار برده می شوند و منظور از مترادف کلماتی است که به دلیل شباهت زیاد با یکسان بودن معنا می توانند به جای یکدیگر به کار بروند اما نکته مهمی را از مترادف ها باید در نظر داشت و آن این است با وجود مترادف بودن و یکسان بودن معنا کاملا با هم مترادف نیستند و گاهی به این نکته می رسیم که اصلا هیچ کلمه ای مترادفی ندارد این به این معناست که هر کلمه ای یک خانه خاص خودش را دارد در اینجا به کاربرد کلمه در متن می رسیم که هر کلمه ای در هر متن یک معنا و مفهومی دارد که باید به این نکته خیلی توجه کند.
برا ی مثال واژه های مترادف زیر را در نظر بگیرید
۱٫ کشنده- مهلک
۲٫ خمیازه – دهن دره
۳٫ شیون – زاری
۴٫ جیغ، داد، فریاد، عربده، نعره
۵٫ بلند (قد)، دراز(قد)، سرو(قد)، بلند بالا
کلمات مترادف بالا تا حد زیادی با یکدیگر نزدیکی معنایی دارند و کم و بیش می توانند جای یکدیگر به کار روند ولی از لحاظ کاربردی تفاوت هایی در معنای ضمنی آن ها وجود دارد
در زبان انگلیسی بحثی داریم به عنوان زیبا کردن کلمه به عنوان مثال در مثال بالا قد بلند یا آن درازه با هم مترادف هستند و مترجم کدام را استفاده می کند؟ با ید کلمات و جملات پیرامون آن کلمه به معنای بلند و دراز بخورد و با توجه به بافت متن مترجم کلمه را انتخاب کند
مثال دیگر کور و نابینا که هر دو تا یکی هستند اما در مفهوم متفاوت هستند
۴٫ کاربرد های مختلف زبان
زبان هر متن با توجه به واژه ها، اصطلاحات و ساختارهای دستوری نقش های متفاوتی دارند به همین دلیل مترجم در اولین مرحله ترجمه باید بداند متنی که در اختیار دارد کدام یک از نقش های و کاربرد های زبان را به عهده دارد. این کار باعث می شود که مترجم در تشخیص مفهوم واژه ها و اصطلاح های متن و سبک آن و انتخاب معادل های مناسب با کاربرد زبان آگاهی پیدا کند
طبقه بندی کاربردی برای ترجمه
– زبان گفتگو( محاوره ای)
– -زبان علمی یا تخصصی
– زبان ادبی
اگر چه زبانی که در سه کاربرد بالا تقریبا مشترک است اما برای هر کاربرد شیوه بیان مطلب، انتخاب کلمات، تفاوت هایی وجود دارد و اگر مترجم به این تفاوت ها توجه نکند در انتقال متن زبان مبدا دچار خطاهای فراوان خواهد شد
ویژه گی های کاربردی در سه زبان بالا
زبان محاوره و گفتگو
۱٫ جمله های کوتاه به صورت پرسش و پاسخ
۲٫ ۲٫ کلمه های محدود با معنای مشخص
۳٫ ۳٫ تعبیرهای عامیانه برای معنای کلمه ها
۴٫ اصطلاح ها و ترکیب های قالبی
۵٫ حذف بعضی از عناصر جمله ها
۶٫ وابستگی بیش از حد مفهوم واژه ها و ساخت ها به بافت و موقعیت گفتار
به طور مثال در متن زبان محاوره از مخفف کردن جملات استفاده شده .
You did not مخفف you didn’t
زبان ادبی
۱٫ تنوع در ساخت جمله ها سبک بیان
۲٫ تنوع در نوع کلمه ها از لحاظ صورت و معنای کلمه ها
۳٫ کاربرد صنایع ادب ی( استعاره و تشبیه)
۴٫ کاربرد صور خیال برای مفاهیم و کلمه ها
۵٫ به کار گرفتن جنبه های شناختی زبان به کمک کلمه ها و شکل آوایی آن ها
۶٫ نوآوری آوایی و معنایی
۷٫ استفاده از معنای مجازی
در ترجمه متن ادبی یک علاقه شاعرانه وجود دارد و اگر در متن های دیگر برای یک معادل یک ترجمه را در همه جای متن استفاده می کنیم اما در متن ادبی به این صورت نیست و معادل ها باید متفاوت باشد و برای ترجمه و کاربرد استعاره و تشبیه در مباحث ادبی مترجم باید مسلط باشد
زبان علمی
۱٫ جمله های نسبتا طولانی و خبری (بیانی)
۲٫ بیان علت و معلول
۳٫ واژه ها و اصطلاح ها علمی با مفهوم تخصصی
۴٫ بیان صریح و روشن مفاهیم
۵٫ زبان توصیف و بیان واقعیت ها
۶٫ دقت در بیان مفاهیم و رابطه ها
در ترجمه متون علمی جملات بلند باید به جملات کوتاه تبدیل شوند مترجم علت و معلول حوادث را باید خوب بداند و خوب ترجمه کند . صورت و معنا با هم یکی هستند چون معنایی درش نهفته نیست اما واژه ها تخصصی هستند. بیان صریح و روشن متن .زبان علمی زبان توصیف است و باید به واقعیت ها نزدیک باشد تا مخاطب را قانع کند
2 پاسخ